بهارمـــــــ آرزو ستــــــ ツ

مثبتـــ های من همیشه شرقی اند

بهارمـــــــ آرزو ستــــــ ツ

مثبتـــ های من همیشه شرقی اند

61

از نشان دادن خود واقعی ام هراس دارم

میترسم از برداشت های دیگران 

خجالت میکشم از بازگویی خواسته هام


ولی دیگر تمامش میکنم 

از امروز جور دیگر خواهم بود

خود واقعی ام خواهم بود،خودم را با تمام وجود ابراز خواهم کرد ،پرده ها را کنار خواهم کشید.

بیا، حال میتوانی من واقعی را ببینی بدون هیچ لفافه ای .

60

جمعه رفتم کاشان

عالی بود .حمام فین کاشان- مشهد اردهال و در اخر نیاسر و ابشار و گلاب گیری

قسمت اخر ،ابشارشو خیلی دوست داشتم محشر بود .پر از زیبایی 

دلم میخواست فقط زل بزم به اون ابشار و نگاش کنم .تا الان هیچ منظره طبیعی ،اینقدر منو محو خودش نکرده بود .حیف خیلی شلوغ بود و نمیشد در سکوت و تنهایی به صدای زیبای ابشار گوش کرد.

59

روز پنج شنبه وقتی رفتیم برای ثبت نام ترم جدید کامپیوتر وقتی دوستم گفت بارداره ، اصلا خوشحال نشدم برعکس کلی حالم گرفته شد.سعی کردم خودم خوشحال نشون بدم تا ناراحت نشه و فکر نکنه حسودیشو میکنم .

حسادتی در کار نیست فقط فکر میکنم از زندگی چقدر عقبم .نشخوار کردن گذشته تا کی قراره ادامه پیدا کنه .

امیدوارم بتونم خودم بکشم به جلو ،حتی با اینده.

58

یک لبخند زیبا حال هر کسی خوب میکنه حتی اگه تصنعی باشه 

بیایین در تمام لحظات زندگی مون حال همدیگه رو خوب کنیم :)حتی خودمون!

57

 یه دوست خوب دیگه ای دارم اسمش حافظِ

من همیشه صداش میکنم جناب حافظ

هر وقت حوصله ندارم، باهاش حرف میزنم و صد البته از راهنمایی های خوبش استفاده میکنم 

گاهی اوقات که دلم گرفته اس خیلی باهاش درد و دل میکنم ،انصافا رفیق بامرام و عالمیه

روحش شاد

56

همیشه  اینطوری بودم که وقتی هدفی داشتم یا از چیزی خوشم میومد ،تمام تلاشمو میکردم به اون هدف برسم.مهم برام تلاش بود برای رسیدن نه فقط داشتن اون هدف

اگه تلاش برای رسیدن نکنم تمام عمرم حسرت اینو میخورم که چرا تلاشمو نکردم .برام مهم نیست به هدفم برسم یانه ! مهم تلاشه


وقتی به گذشته فکر میکنم نمیدونی چقدر خجالت میکشم از خودم از خودت

فکر میکردم حالا که کسی هست خیلی به فرد ایده الم نزدیکه باید همه تلاشمو بکنم بهش برسم  ولی هنوزم نمیدونم کجای کارم اشتباه بوده ! شاید به زور میخواستم هممه چی مطابق خواسته من پیش بره 

شایدم میخواستم به زور نظرمو به کسی تحمیل کنم

هر چی بوده الان شرمندگی اش برام مونده وقتی یادم میوفته خیلی خجالت میکشم .

هیچ وقت نخواستم با کسی بازی کنم .خلاصه از مخاطب گرامی عذر میخوام .


55

این هفته ای که گذشت، هفته وفور رحمت الهی بود:)

اول هفته وقتی که خیلی عجله داشتم و سوار ماشین شخصی شدم، دیدم راننده اقایون سوار نمیکنه و فقط جلو زنها نگه میداره اولش کمی ترسیدم که این چه جورشه؟ بعدش گفتم به من چه !خوشش میاد سوارشون نکنه!

وسطای راه اقا نطقشون باز شد و شروع کرد به صحبت

شروع به معرفی خودش و محل کارش کرد.و اینکه اگه بخوام میتونه واسم کار جور کنه .

منم کلا همیشه در ارزوی کار مرتبط با رشته ام هستم و همیشه جوابم به کارای دیگه نه بوده و کلا بیخیال موقعیتهای استثنایی میشم در نتیجه کار به اون باحالی ردش کردم .بعدا که تو خونه بهش فک کردم گفتم چرا خب شماره ازش نگرفتم؟؟ و تازه به عمق فاجعه پی بردم.

بله ما از اوناشیم که بیان دم خونه التماس هم کنند نمیریم بعد میگیم دنبال کاریم:)

چند روز بعد تو اتوبوس داشتم فکر میکردم نکنه خدا در رحمتی بروم باز کنه و من ندونسته ببندمش؟

اخه چرا فک نکرده نه گفتم! که ناگهان خانم رو به رویی پرسید میشه شماره بدین باهم صحبت کنیم؟

هاج و واج مونده بودم چی بگم بهش ؟ خانم محترم و موقری به نظر می امد گفتم اینم لابد یه در دیگه است حالا یه شماره بدم به جایی برنمی خوره که!شماره رو دادم گفتم باداباد شاید شاهزاده ماهم این طوری بخواد بیاد:)

خلاصه فرداش زنگ زدن و با خواهر اق داماد صحبتی کردیم دیدیم شازده ، نظامی هستند و 3 سال ماموریت داره در بندر چابهار

بیشتر حرف زدیم دیدیم نه شرایط سختی داره ماهم حرفایی زدیم که معلوم بود فرار میکنند:) پس خیلی مودبانه و زیر پوستی نه خود را اعلام فرمودیم:)))



+ خدایا فرصتهایی که منتظرشم را مهیا کن

54

پارسال که سال مار بود سال بسیار تلخی بود بهتره بگم مثل زهر مار بود واسه من. وبسیار هم زود و سریع گذشت ولی امسال سال اسبه .حتی وقتی به اسمش فکر میکنم به نظرم ارامش بخشه و خیلی هم اروم اروم پیش میره با صبر و حوصله

فروردین سه روزه که تموم شده ولی انگار خیلی وقته عید پشت سر گذاشتیم.

خدایا امسال را برای همه بسیار پربرکت و عالی قرار بده.پر از اتفایی که منتظرشیم.

53

خدایا این دوستان خوب برامون همیشه حفظ کن :))