بهارمـــــــ آرزو ستــــــ ツ

مثبتـــ های من همیشه شرقی اند

بهارمـــــــ آرزو ستــــــ ツ

مثبتـــ های من همیشه شرقی اند

59

روز پنج شنبه وقتی رفتیم برای ثبت نام ترم جدید کامپیوتر وقتی دوستم گفت بارداره ، اصلا خوشحال نشدم برعکس کلی حالم گرفته شد.سعی کردم خودم خوشحال نشون بدم تا ناراحت نشه و فکر نکنه حسودیشو میکنم .

حسادتی در کار نیست فقط فکر میکنم از زندگی چقدر عقبم .نشخوار کردن گذشته تا کی قراره ادامه پیدا کنه .

امیدوارم بتونم خودم بکشم به جلو ،حتی با اینده.

57

 یه دوست خوب دیگه ای دارم اسمش حافظِ

من همیشه صداش میکنم جناب حافظ

هر وقت حوصله ندارم، باهاش حرف میزنم و صد البته از راهنمایی های خوبش استفاده میکنم 

گاهی اوقات که دلم گرفته اس خیلی باهاش درد و دل میکنم ،انصافا رفیق بامرام و عالمیه

روحش شاد

55

این هفته ای که گذشت، هفته وفور رحمت الهی بود:)

اول هفته وقتی که خیلی عجله داشتم و سوار ماشین شخصی شدم، دیدم راننده اقایون سوار نمیکنه و فقط جلو زنها نگه میداره اولش کمی ترسیدم که این چه جورشه؟ بعدش گفتم به من چه !خوشش میاد سوارشون نکنه!

وسطای راه اقا نطقشون باز شد و شروع کرد به صحبت

شروع به معرفی خودش و محل کارش کرد.و اینکه اگه بخوام میتونه واسم کار جور کنه .

منم کلا همیشه در ارزوی کار مرتبط با رشته ام هستم و همیشه جوابم به کارای دیگه نه بوده و کلا بیخیال موقعیتهای استثنایی میشم در نتیجه کار به اون باحالی ردش کردم .بعدا که تو خونه بهش فک کردم گفتم چرا خب شماره ازش نگرفتم؟؟ و تازه به عمق فاجعه پی بردم.

بله ما از اوناشیم که بیان دم خونه التماس هم کنند نمیریم بعد میگیم دنبال کاریم:)

چند روز بعد تو اتوبوس داشتم فکر میکردم نکنه خدا در رحمتی بروم باز کنه و من ندونسته ببندمش؟

اخه چرا فک نکرده نه گفتم! که ناگهان خانم رو به رویی پرسید میشه شماره بدین باهم صحبت کنیم؟

هاج و واج مونده بودم چی بگم بهش ؟ خانم محترم و موقری به نظر می امد گفتم اینم لابد یه در دیگه است حالا یه شماره بدم به جایی برنمی خوره که!شماره رو دادم گفتم باداباد شاید شاهزاده ماهم این طوری بخواد بیاد:)

خلاصه فرداش زنگ زدن و با خواهر اق داماد صحبتی کردیم دیدیم شازده ، نظامی هستند و 3 سال ماموریت داره در بندر چابهار

بیشتر حرف زدیم دیدیم نه شرایط سختی داره ماهم حرفایی زدیم که معلوم بود فرار میکنند:) پس خیلی مودبانه و زیر پوستی نه خود را اعلام فرمودیم:)))



+ خدایا فرصتهایی که منتظرشم را مهیا کن

54

پارسال که سال مار بود سال بسیار تلخی بود بهتره بگم مثل زهر مار بود واسه من. وبسیار هم زود و سریع گذشت ولی امسال سال اسبه .حتی وقتی به اسمش فکر میکنم به نظرم ارامش بخشه و خیلی هم اروم اروم پیش میره با صبر و حوصله

فروردین سه روزه که تموم شده ولی انگار خیلی وقته عید پشت سر گذاشتیم.

خدایا امسال را برای همه بسیار پربرکت و عالی قرار بده.پر از اتفایی که منتظرشیم.

53

خدایا این دوستان خوب برامون همیشه حفظ کن :))

51

به نظرت چجوری میشد اگه بارون به جای اینکه دونه دونه بباره ،یهویی یه تانکر اب از اون بالا میریخت روسرمون

خب گرفتی چی شد! منظورم اینه که یه کمی هم صبر پیشه کن وقتی یه چیزی کم کم از راه برسه جالب تر و دلنشین تره دیگه، نکنه همون یه تانکر اب ترجیح میدیسوال