سلام.....
دوستای گلم با اینکه اینجا چندین بار نوشتم و لینک دادم که نوشته های ما رو توی اینستاگرام دنبال کنید...هنوزم بعضی دوستان اینحا سراغ ما رو میگیرند....
تا اطلاع ثانوی نوشته های ما رو توی پیج اینستاگرام دنبال کنید...وبلاگ فعلا جهت نوشتن سفرنامه و پست های طولانی هست....آدرس اینستاگرام ما:pichomohre.blogfa
---------------------------------
بعد از اینکه از دبی برگشتیم شرح ماه عسل شماره هفت رو آماده کردم فقط منتظر بودم پیچ عکس ها رو از دوتا مموری بریزه توی هارد که بتونم پست بزارم....خلاصه یه ماهی منتظر عکس ها بودم و بعدش که عکس ها درست شد از تب و تاب پست گذاشتن گذشتم.....تا اینکه چند شب پیش وقتی پیچ گفت مهره میخوایم دوباره بربم هانی مون..... دیگه شرح مسافرت دبی رو نمینویسی وبلاگ؟! تلنگر زده شد که بیام و بالاخره نوشتمو پست کنم....
خلاصه این شما و این هم شرح هانی مون شماره هفت که همون زمان نوشتمش....
:
اول از همه باید تشکر کنم از همه ی دوستای مهربونم که اینستاگرام و اینجا کلی اطلاعات خوووب بهم دادند...دوستای مهربونی که ساکن دبی بودند و شماره تماس برام گذاشتند...اما بین همه ی اینها باید یه تشکر ویژه هم از نگار عزیزم میکنم که هر سوالی من میپرسیدم میرفت با عکس و نقشه و جزییات دقیق برام مینوشت....خلاصه که یه دنیا ممنونم....الهی خدای مهربون از وجود خودش جواب خوبی هاتونو بده.....
قصه ی ماه عسل شماره هفت از یه کنفرانس تو دبی شروع شد و بعد از پایین و بالا کردن همه چی تصمیم بر این شد که سه تایی باهم بریم دبی و پیچ یه روز کنفرانس شرکت کنه....تا روز آخر ما هنوز تعداد روزهایی که میخواستیم اقامت کنیم و ستاره های هتل رو قطعی نکردیم...نظر پیچ چهار ستاره و پنج ستاره بود اما من میگفتم سه ستاره هم خوبه....تعداد روزهامون هم از سه شب و چهار روز شروع شد و هی هتل و تعداد روزهای مختلف رو عوض کردیم تا اینکه شب قبل سفر پیچ بلیط ها رو کانفرم کرد و مسافرتمون شد شش شب و هفت روز همراه با صبحانه و نهار در هتل سه ستاره سان اند سند!!
پروازمون از این طرف ماهان بود و پرواز برگشت فلای دبی بود....فک کن روز پرواز ما از صبح درگیر ارز گرفتن بودیم و یه پست هم اینستاگرام گذاشتم همون زمان...تا ساعت دوازده و نیم ما درگیر پرداخت خروجی و پرداخت هزینه ارز بودیم...خلاصه چمدون و وسایل تو ماشین بود و بین بانک ملی و ملت در رفت و آمد بودیم....
حواله ها رو گرفتیم و بدو بدو رفتیم خونه مامانم اینا نهار خوردیم و اونا ما رو رسوندن فرودگاه... از صبح که هفت بیدار شدیم واشر دیگه نخوابیده بود...بعد نهار طبق عادتش میخواست بخوابه که هی سرشو گرم کردم که نخوابه...رفتیم فرودگاه و ارز ها رو گرفتیم و کارت پرواز گرفتیم و منتظر شدیم...ساعت چهار و نیم رفتیم سمت هواپیما و تانشستیم توی صندلیمون واشر خوابش برد !!
خدا رو شکر اولین تجربه ی هواپیمای واشر عالی بود....ما همش میگفتیم اگه گوشاش درد بگیره و گریه کنه چیکار کنیم بقیه ی آدم ها چه گناهی کردند صدای گریه گوش کنند اما خدا رو شکرررر عالی بود...پرواز ماهان خوب بود...غذای خوشمزه با کلی خوراکی های جور واجور....چیز خاصی هم نبود اما چون هر چیزی یه ظرف مخصوص داشت خیلی هیجان انگیز بود....من جوجه سفارش دادم و پیچ چلو گوشت....غذامونو خوردیم و همچنان واشر خواب بود....یه کم از غذا واسه واشر نگه داشتیم و نیم ساعت مونده بود که برسیم واشر بیدار شد...شاد و خوشحال غذاشو خورد و ساعت 7رسیدیم داخل فرودگاه دبی....که فوق العاده بزرگ بود....تا چمدون ها رو تحویل گرفتیم و از هتل امدند دنبالمون و ساعت هشت رسیدیم هتل...این لابی هتل....اینم طبقات بالا
اول از همه در مورد هتلمون بگم که عالی بود....فوق العاده تمیز و میتونم بگم حتی بهتر از هتل چهار ستاره رامسر بود...نکته ی خیلی مهم این هتل این بود که به همه جا نزدیک بودیم....5دقیقه پیاده روی تا الغریر و دی تو دی و ایستگاه مترو....خلاصه از این لحاظ عالیییی بود....هتل فقط دوتا مشکل داشت...اولی این بود که سرویس بهداشتی دمپایی نداشت که همون شب اول خودمون خریدیم.... دومین مشکل و اساسی ترینش غذای هتل بود....با اینکه ما قبل از سفر کلی سرچ کرده بودیم و خیلی ها از غذای سان اند سن تعریف کرده بودند نسبت به هتل های دیگه اما چون آشپزها فیلیپینی و بنگلادشی و هندی بودند اصلا غذاها با ذایقه ی ایرانی ها هم خونی نداشت...مخصوصا اینکه ما واشر همراهمون بود...یه موضوع دیگه در مورد هتل اینکه ما شب اول طبقه ی دوم بودیم که صدای دیسکو تو اتاق میومد البته آزار دهنده نبود واقعا اما خب صبح به رسیپشن گفتیم و اتاق ما رو جا به جا گرد و ما رفتیم طبقه چهار....
خلاصه از فرودگاه که رسیدیم اتاقمونو تحویل گرفتیم و بدو بدو رفتیم الغریر که کالسکه بخریم! من کالسکه ی واشر رو با خودم نیاورده بودم تصمیمون این بود اونجا یه کالسکه عصایی سبک بخرم. رفتیم الغریر و اول توی کارفور گشتیم و یه کم اب میوه و خوراکی خریدیم....و بعد رفتیم دنبال بی بی شاپ که از اونجا کالسکه بخریم....چون طبق گفته نگار قیمت مناسبی داشت...خلاصه ساعت ده بود و دیدیم بی بی شاپ دیگه کسی رو راه میده و میگه فردا....یه کم دیگه دور زدیم و امدیم هتل و خوابیدیم. فردا صبحش پیچ اول صبح باید میرفت محل کنفرانس که یه هتل خیلی شیک و پیک بود...(من عکس های کنفرانس رو دیدم)....پیچ رفت و من و واشر رفتیم صبحونه....صبحونه خوردیم و لباس پوشیدیم بریم الغریر کالسکه بخریم.....اول اینو بگم که قبل رسیدنمون همش استرس داشتم اون روزی که پیچ نیست من چیکار کنم کشور غریب با یه بچه اما وقتی از نزدیک وارد ماجرا شدم چیزی جز امنیت حس نمیکردم.... خلاصه بعد صبحونه واشر رو زدم زیر بغلم و پیاده رفتیم بی بی شاپ و چندتا فروشگاه دیگه توی الغریر رو چک کردم و کالسکه ها رو نگاه کردم و در نهایت کوچیک ترین و سبک ترین و البته مناسب ترین از لحاظ قیمت رو خریدم. خلاصه با واشر گشتیم و یه کم خرید کردیم و کلی از فروشگاه ها با عنوان مید سیزین تخفیف داشتند و سر در بعضی ها بای تو گت وان فری ادمو وسوسه میکرد و ساعت یک برگشتیم هتل و منتظر نهار شدیم....نهارمون بوفه آزاد بود و من با دیدن اون همه ظرف بزرگ وارمر دار گفتم واااای عجب تنوعی دارهههه خودمو آماده کردم که کلی غذا بخورم....اولین ظریفی که بازش کردم لچفسکو بود!!! توی دلم گفتم وای این چیههه....ظاهر دقیقا نخود آبپز با کاهو...خلاصه آقا من هی در ظرف ها رو با هیجان باز میکردم و هیییی نامید میشدم...اصلا ظاهر غذا یه جوری بود که دوست نداشتی تستش کنی.. من همیشه فکر میکردم دوست دارم غذاهای جدید امتحان کنم و توی ذهنم این بود چرا بعضیا میگند بعضی غذا ها با ذایقه ی ما جور در نمیاد....اما با دیدن غذاها دیدم واقعا ذایقه حرف اول رو میرنه با توجه به اینکه میدیدم مهمون های غیر ایرانی هتل خیلی با اشتها غذا میخورند...خلاصه من واسه خودم و واشر یه کم ماکارونی و مرغ و سالاد و میوه برداشتم....اما از حق نگذریم سالاد های خوشمزه ای داشتند....مثلا سالاد میوه که ترکیب هندونه و سیب و پرتقال و یه سس خوشمزه بود از نظرم عالی بود....خلاصه بعد نهار امدیم بالا خرید های صبح رو گذاشتیم و دوباره با واشر خیلی حرفه ای رفتیم خرید که واشر طبق عادتش بعد نهار توی کالسکه خوابش برد و من تا عصر واسه خودم میچرخیدم و واشر هم خواب بود و خسته نشد...
عصر با واشر امدیم و یه ساعتی استراحت کردیم تا پیچ از کنفرانس امد و من و واشر رو با دست پرررر در روز اول دید.... خلاصه دوباره رفتیم گشت زدن....روز سوم تصمیم گرفتیم تور شهر رو بریم...طبق گفته ی لیدرمون تور شهر وی ای پی و معمولی بود و هر نفر 250 درهم و 180 درهم بود...تفاوتش در رستورانی که واسه شام میرفتند بود + وی ای پی قایق سواری در ونیز دبی و مونو ریل در جزیره ی پالم بود...خب ما وی ای پی رو گرفتیم یعنی نفری 250 درهم که دو نفر میشد حدود 500 هزار تومن....تورمون عالی بود...تا سوار اتوبوس شدیم پک خوراکی ها رو باز کردیم....فوق العاده بود همه چی....همه جا رو رفتیم دیدیم و کلی کیف کردیم...ابن بطوطه رفتیم....رفتیم دبی مارینا و قایق سواری کردیم....سوار مونو ریل شدیم و دور تا دور جزیره پالم چرخیدیم و یه رستوران خیلی خیلی خوب با موسیقی زنده هم رفتیم واسه شام.....با توجه به غذاهای بد هتل اون شب خیلی شام بهمون چسبید......بعدم موسیقی زنده یه اقای جوونی ویلون میزد که آخر کارش پیج اینستاگرامشو معرفی کرد و همون جا ما فالوش کردیم...و در کمال تعجب دیدیم رکورد دار گینس هست و برج میلاد کنسرت داشته و با کلی خواننده و بازیگر خارجی عکس داره.....اخر شب هم رفتیم دبی مال و فواره ها و آکواریوم دبی رو دیدبم.....که عالی بود....من قبلا فیلم رقص اب دبی رو دیده بودم...همیشه فک میکردم حالا همچین چیز خاصیییی هم نیست بعنی تو فیلم عظمت ماجرا زیاد به چشم نمیاد اما در واقعیت عالییییی بود....صدای موسیقی و ضرب آب اصلا میبردت رو ابرها..همون شب یه پست اینستاگرام گذاشتم:
"یه شب فوق العاده کنار برج خلیفه...
دوست داشتم اولین عکس واشر در کنار برج خلیفه قلم دوش باباییش باشه...معلوم نیست دفعه بعد کی دوباره بیایم اینجا...شاید خیلی نزدیک شاید خیلی دور...حتی شاید خود واشر تنها بیاد اینجا...
امیدوارم اون زمان هم لبش خندون و دلش شاد باشه و پیش خودش فکر کنه اولین دفعه که برج خلیفه رو دیدم قلم دوش بابام بودم و مامانم ازم عکس گرفت...."
.اما بزرگی برج العرب یه حس خاصی داشت...یه جوری انرژی منفی داشت.....که دفعات بعد که خودمون امدیم هم همون انرژی رو حس میکردم...توضیح بیشتر نمیدم در مورد حسم...اما پیچ میگفت نه هیچ حسی نداره و عالیه همه چی....که البته بعد که برگشتیم فهمیدم همون شبی که ما اونجا بودیم یه اتفاق بد افتاده و شاید انرژی اون ماجرا رو من دریافت کردم...(یکی از دوستای صمیمیم مامانش همون شب فوت شدند...خدا روحشونو شاد کنه و بیامرزشون)
خلاصه تور تموم شد و ما برگشتیم هتل...اما به عنوان تجربه ی خودم میگم با اینکه فوق العاده بود و خیلی خوش گذشت و هم توری هامون هم یه سری آدم های پایه بودن که فقط تو اتوبوس میزدن و میرقصیدن...اما نظر خودم اینه 500 تومن نمی ارزید!! هرچند قیمت گشت شهر همینه و کمترین حالتش همون نفری 180 درهم هست...اما به نظرم اگه اهل مترو سواری و حتی تاکسی باشی خیلی کمتر از این واسه خودت در میاد...تنها موردش توضیحات لیدر آقای جهان بود که حسابی با واشر دوست شده بود که خب قبل از رفتن حسابی میتونی توی نت بچرخی و بخونی....پس پیشنهادم واسه کسایی که قصد سفر برای بار اول دارند اینه که گشت شهری نرند!! دقیقا همین تجربه رو ما واسه استانبول هم داستیم....هزینه ی تور مثلا بیوک ادا صد دلار بود نفری....ما با مترو رفتیم اسکله و خودمون بلیط کشتی گرفتیم و رفتیم بیوک ادا که کلا 20 دلار هم نشد نفری....
از فردای تور شهر.....ما هر بعد از ظهر یکی از جاهایی که با تور رفتیم رو میرفتیم....چون تور فقط بیست دقیقه تا نیم ساعت هر مکان توقف میکنه...
دومین توری که خیلی دوست داشتم برم پارک ابی بود که البته بعد از صحبت با یکی از هم هتلی هامون که یه بچه ی دو ساله داشتند منصرف شدم....اولین موضوع این بود که دوستمون گفت همیشه یه نفر باید پیش بچه باشه....گفت مثلا من میرفتم یه وسیله استفاده میکردم بعد میومدم پیش دخترم و بعد همسرم میرفته....خلاصه اینکه دو نفری هیچ بازی ای رو نتونستند انجام بدند...دومین موضوع این بود که هر نفر 320درهم بود بلیطش و واسه واشر هم 200درهم باید میدادیم....و یه پارک آبی حدود 850تومن تموم میشد....در نتیجه دلم اصلا رضایت نداشت با اینکه پیچ مشکلی نداشت
اما خب اون تور رو نرفتیم....در عوض هر روز صبح وسایل شنا بر میداشتیم و می رفتیم ساحل و واشر کلی بازی می کرد و دوست های جدید هندی و هندی پیدا می کرد....و یا میرفتیم استخر هتل که طبقه ی هشتم و روی پشت بوم بود و فوق العاده خلوت بود!!
هر روز ما رفتیم غیر خودمون سه تا هیچ کسی نبود....هر ساعتی هم میرفتیم هیچ کسی نبود.....خلاصه اینجا هم کلی واشر بازی کرد با تیوپ اقای شیر....یک کار دیگه ای که توی این سفر کردیم به روز رفتیم دراگون مارت که قبلا از هر کسی پرسیده بودم میگفت باید با تاکسی برید و حدود 160 درهم هزینه داره چون از شهر فاصله داره....اما ما با مترو رفتیم ایستگاه الراشدیه پیاده شدیم و از اونجا اتوبوس سوار شدیم و جلو در دراگون مارت پیاده شدیم....اونجا هم خیلی خوب بود...همه ی وسایلش چینی بود اما نه چینی هایی که توی ایران میبینیم....کیفیت خیلی بالاتر...خلاصه از اونجا به پیچ گفتم ما که پارک ابی نرفتیم بیا همون پولو بده یه اسمارت واچ واسه خودت بخر که اینقد دوست داری....آخه هر فروشگاهی میرفتیم و لوازم الکترونیکی داشت پیچ میرفت و به اسمارت واچ ها نگاه میکرد...
خلاصه از اونجا یک اسمارت واچ خریدیم که با گوشیش سینک میشه و کلی آپشن و اپلیکشن داره...و پبچ هم چون خیلی خوشحال شد گفت پس مهره تو هم بیا جشنواره ی گل گلی و خال خالی رو اینجا ادامه بده....و نتیجه شد یه سری وسیله گل گلی و خال خالی....
یه شب هم شال و کلاه کردیم و ایکیا و هایپر پاندا که رو به روی ایکیا هست رفتیم....ایکیا که همیشه جذاب و خوبههه و هایپر پاندا هم خوب بود.یه روز هم رفتیم دی تو دی که افتتاحیه ی یه شعبه جدیدش بود و از خود هتل سرویس داشت......با اینکه خیلی ها میگند اجناس دی تو دی بنجل و به درد نخوره اما بعضی چیزهاش قیمت هاش خیلی خوب بود....کلا روال دی تو دی گویا اینه که اجناسش یک تا 10 درهم هست اما این شعبه ی جدید چیزهای گرون تر هم داشت..
یه شب هم رفتیم سیتی سنتر و شام از این مرغ های غیر اسپایسیشون خریدیم....یه سری دونات خوش آب و رنگ هم داشتند که با کلی ذوق و شوق خریدیم که با اولین گاز چهره هامون تو هم رفت...چون مزه ی خمیر خام میداد و افتضاح واسه یه لحظه بود.یه روز صبح هم رفتیم جبل علی که لیدرمون هماهنگ کرده بود....جبلی علی فاصله داشت اما چون من شغل سابقم خیلی با این شهر کار میکردم دوست داشتم از نزدیک ببینمش....که البته چیز خاصی نبود چند تا فروشگاه بود که قیمت های اونا هم خوب بودند به نسبت....
تمام مدت اقامتمون ما شام ها کی اف سی و مکدونالد و یه رستوران لبنانی سر خیابون هتل میرفتیم....یه شب هم پیتزا خوردیم که خب افتضاح بود بازم و اصلا شبیه ذایقه ی ما نبود...
برگشت ما پرواز فلای دبی بود که یکی از دوستان قبلا بهمون گفته بود فلای دبی هیچ پذیرایی نداره و واسه همه چی باید همون جا درهم یا دلار بدی!! خلاصه ما هم از توی فرودگاه واسه واشر خوراکی و غذا گرفتیم و طول پرواز هم فقط واسه خودمون نوشیدنی خریدیم... و باز هم قبل از بلند شدن هواپیما واشر خوابید....قسمت خنده داره ماجرا این بود بر خلاف ماهان رو به روی صندلی هر نفر یه مانیتور بود و دمو یه فیلم در حال نمایش بود...به پیچ گفتم اخ جووون واشر که خوابیده... ما هم فیلم تماشا کنیمم....که یهوو دیدیم برای فیلم دیدن هم باید پول بدیم.....بعد اگه هندز فری هم نداشته باشی باید هندز فری هم بخری....جالبی این بود کل پرواز خلبان یه کلمه حرف نزد....به پبچ گفتم الان میگند اگه میخواین خلبان حرف بزنه هزینه اش 5 درهمههه!! خلاصه کل مسیر ما حرف زدیم و خوراکی خوردیم یه کم هم خوابیدیم....این دفعه هم واشر نیم ساعت به فرود بیدار شد...
در کل مسافرت خیلی خوب و محشری بود و واشر هم فوق العاده بود....کلی جاهای جالب و دوست داشتنی رو دیدیم و کلی هم چیز های خوشگل خریدیممم...و به این شکل پرونده ی ماه عسل شماره هفت به خیری و خوشی بسته شد....