بهارمـــــــ آرزو ستــــــ ツ

مثبتـــ های من همیشه شرقی اند

بهارمـــــــ آرزو ستــــــ ツ

مثبتـــ های من همیشه شرقی اند

123

تمام تلاشم را خواهم کرد تا بهترین ها رو فقط ببینم 

پاک خواهم کرد ذهنم را از هر انچه که خوبی در ان نباشد 

بهترین خلق شدیم و بهترین خواهیم بود

122

باد میاد 

و همه ابرهای سیاه میزنه کنار و خورشید من باز می تابه 


121

همانطور که خوردن شراب حرام است غصه خوردن هم حرام است.

اگر ما فهمیدیم که جهاندار عالم اوست دیگر چه غصه ای باید بخوریم !!

120

دلم میخواد بنویسم اما نمی دونم دقیقا چی باید بنویسم 

دلم بودن هایی می خواهد که تو درآن باشی


119

روزا میگذرند 

و من یا هر روز مریض و ناخوش احوالم یا انقدر درگیر کلاس و شاگردامم

انقدر که نفهمیدم کی این دوماه 95 گذشت 

الان سی ام اردیبهشته از پس فردا خرداد میاد و .... 

کاش خرداد با مهمون های جدیدش بیاد 

نمی دونم چرا از پاییز تا الان مدام خوب میشم و از نو مریضم 

همین الان سرم درد و گیجی داره 

شاید دارم می میرم کاش زمان مرگ میدونستم 

ولی اگه الان میمردم خیلی خوب میشد نه دلبستگی نه کار نیمه تمام هیچی   خودم و تنها خودم 

البته خانواده گلم هستنا قربون تک تک شون بشم من  

118

خدایا هوس عشق و عاشقی به سرم زده 

خیلی وقته عاشق نشدم بلاخره منم ادمم دلم یکی میخواد باهاش شوخی کنم یا درددل ، 

از اخرین باری که خواستم عاشق باشم 3 سال میگذره 

3 سال پیش عاشق کسی شدم که متاسفانه اشتباهی بود ، و قبول و ترک صحنه برام سختی زیادی رو به وجود اورد 

فقط تونستم برای یه دوره خیلی کوتاه طعم شیرین عاشقی رو بچشم ، بقیه اش تبدیل شد به تلخی  و ناکامی 

شکر که الان زنده ام و زندگیم جاری ست 

هستم تا اینبار طعم ناب یک عشق واقعی رو بچشم 

من اماده اماده ام اینبار ، خدایا ...


117

وقتی مناسبتی میشه خصوصا ایامی که به مشاغل اختصاص دارند ، تبریک گفتنشون باعث شادی در مخاطب میشه 

مخاطب برای لحظه ای کوتاه هم که شده لذت میبره از اینکه دیده شده و اون روز بهش تبریک گفتند . تبریک روز معلم ، پرستار و یا حتی روز مهندس 

و داستان از جایی شروع میشه که از رییس یا کارفرما ی خودت انتظار داری روزت رو بهت تبریک بگه 

تبریک یعنی حواسم بهت هست یعنی قبولت دارم یعنی من احترام گذاشتن بلدم 

در آموزشگاهی که جدیدا اونجام تدریس می کنم ، ادما یه جور دیگه اند انگار از یک سیاره دیگه اومدن همش میخوان مچ همدیگرو بگیرند همش حسودی می کنند و ...

خب ، این آموزشگاه با همه ادعای تو خالیش ،  کارکنانش اعم از رییس تا منشی هاش ادب و شعور اجتماعی ندارند.

رییس برای از سر واکنی برای روز معلم ، به معلمینی که روز فرد هستند شاخ گلی اهدا میکنن و برای روز زوجی ها زورشان میاد که تبریکی شفاهی تقبل فرمایند. وقتی متوجه این موضوع شدم خیلی بهم برخورد که حتی یه تبریک ساده هم نمی توانند بگویند خدایا این جماعت ناتوان را شفا ده . 

پیش خودش چجوری حساب کرده که به بعضی از معلماش تبریک گفته به بعضیا نه . خوبه مثل اموزشگاه های دیگه دستشو نکرده جیبش یه هدیه ای بخره اون وقت چی میشد . لابد قرعه کشی میکرد فقط به یک نفر تبریک روز معلم  بگه.

ایشان به شخصه به کمیت بیشتر از کیفیت اهمیت میدهند ولی از معلمانشان کیفیت دوچندان میطلبند . 

خدایا همان ده که به 

برای این جماعت کیفیت مضاعف د ه 

116

سال 95 سال بسیار خوبی برای همه ماست 

شک نکن قراره بهترین ها برای ما رخ بده 

میبینی اتفاقات عالی ، یکی یکی داره روی میده 

مام بزودی همدیگر خواهیم دید عزیزم

فقط بخند و  به خدا اعتماد کن

115

دنیا پُره از آدمای رنگارنگ 

و آشنایی با هر کدومشون یه تجربه و یا یه خاطره است.

یکی از روزهای بهاری با آقایی اشنا شدم که خیلی خیلی رفتار و حرفاش برام عجیب بود طوری که یکمی هم از افکارش گرخیدم هههههه

امروز حین ظرف شستن یاد ایشون افتادم خندم گرفته بود . ایشون انقدرام ترسناک نبود فقط پشت همه منم منم هاش ، دنبال تایید بود دنبال اینکه مردانگی و قدرتشو با داشته هاش نشون بده .

اون فقط دنبال تایید بود . اگه اون موقع هر چی میگفت به به و چه چه می کردم و ازش فاصله نمی گرفتم الان به جای وبلاگ  نویسی  براش قرمه سبزی درست می کردم 

114

تصمیم دارم جنبه های مثبت اشنایی با تو  رو مرور کنم

تا الان همش گفتم اون منو نمیخواست نمیخواست نمیخواست ...و فقط ناراحتی در پی داشت

ولی اشنایی با تو شیرینی هایی هم داشت 

که بابتشون همیشه ازت تشکر کردم

ممنون که با من بودی هر چند کوتاه تر از عمر گل

برای همه اون حس های زیبا ، حرفای قشنگ ازت ممنونم

کاش بودی و  این حرفا رو  میخوندی

113

حیفه به خاطر چند تا سو تفاهم یا چیزای کم اهمیت بخوای آینده تو در مسیر دیگه ای هدایت کنی 

اونم واسه تویی که منو مغرور میدونی ولی از خودخواهی خودت خبر نداری 

وقتی الان به گذشته نگاه میکنم میبینم چه ساده همه چی تموم شد سر مسائل کم اهمیت

کاش  صدامو میشنیدی

کاش این حرفا رو میخوندی

گاهی اوقات دلم تنگ میشه و یادت می افتم ، تو اون لحظه ها تو هم یاد من می افتی ؟

112

طعم عاشقی چطور میتونه باشه

طعم اش میوه ایه ؟ تنده یا ملایم ؟ غلیظه یا رقیق؟ 

میگن شیرینه 

من که شکلاتی شو دوست دارم ولی اگه طعمش مثل بستنی توت فرنگی باشه هم قبوله خخخخخخخ

امیدوارم سال جدید همه مجردای سرزمینم طعم عاشقی رو بچشند

خدا جونم برای همه مجردای سرزمینم عشقی با طعم دلچسب ، مطابق ذائقه شون ازت میخوام 

کام همه رو شیرین کن خدای مهربونم 


111

از این به بعد فقط قربون صدقه ات میرم

ای دختر کوچولو خوشگل خجالتی ، تو ناز تر از اونی هستی که فکر شو میکنی با خودت مهربون تر باش نازگل من 

بوس بوس

110

واقعا کی شایسته تره 

معیار های شایسته بودن چی می تونه باشه 

مردم در موردم چی فکر می کنند ؟ 

کی بهتره کی شایسته تره 

من دارم کجا میرم ؟ 

الان در جایگاه خوبی هستم آیا؟

داشتن فوق لیسانس چقدر ارزشمنده ؟ شاغل بودن چی/ این که خدای مهربون یه چهره زیبا هم بهت داده باشه ؟ یه خانواده مهربون و یه زندگی قشنگ و کوچیک و اخلاق خوبی که از پدر و مادرت به ارث بردی

اینا میتونه دلیلی باشه که حس خوبی داشته باشی 

چرا کسی نیس بهم بگه بسه تو به اندازه خودت خوبی؟ اینقدر خودت اذیت نکن

109

قدمت مبارک عضو جدید خانه ما

سالهاست که تو خونه مون عضو جدید نداشتیم و حالا حضور سبز تو  باعث دلگرمی تک تک ما شده 

فک نمی کردم حضورت اینقدر مایه نشاط بشه 

ان شالله که  قدمت برای ما پر از خیر و برکته و باعث میشه اعضای بیشتری به جمع مون اضافه بشن 


دوستت دارم آئونیم جونم بوس بوس

108

کاش راحت می شد


چشم ها رو شست

جور دیگر دید ......

107

و همین زندگی ای که میگم ، وقتی زیباست که تو در ان حضور داشته باشی 

حضورت همیشه پاینده باد عشقم♥

106

زندگی 

زندگی از اونجایی خسته کننده میشه که خودت رو  فراموش کنی

یادت بره واسه چی زنده ای ! یا برای کی ....

یادت بره هدفت تو این زندگی و دنیا چیه

گاهی اوقات خسته ا ی از نبودن ها ، دویدن ها و نرسیدن ها ...

برای تو مینویسم ؛

امروز صبح ساعت 9 کلاس داشتم هوا خیلی عالی بود ابری و خنک .نمیشد حتی فکرشو کرد که چند ساعت دیگه برف سنگین بباره 

هوا عجیب دلپذیر و دلچسب بود جای تو خالی بود برای قدم های دو نفره مان

جای قدم های زیبایت همیشه سبز

داشتم میگفتم صبح عالی بود

ساعت 2 که اماده میشد م برای سانس بعدی تدریس

از پنجره  دیدم به طرز عجیبی ، برف باریدن گرفته بود . برف شدید به همراه باد

نبودی ببینی چقدر عصبانی بودم از اینکه باید تو هوای به این سردی و برفی بزنم بیرون

فک کن هیچ کسی بیرون نبود ان وقت من سر تا پام شده بود ادم برفی!!:(

نصف کلاس نیومدن و ما کلاس به جمعیت اندک ادامه دادیم.

حالا اینجاش بشنو که ؛ سرمای یخی بیرون و گرمای بخاری داخل ، باعث سنگین شدن پلکام شده بود ، سر کلاس دومم فک میکردم تایم کلاسام تموم شده الان برمیگردم خونه

بعد اتمام کلاس، تا اومدم بیرون ، یکی از بچه های  ساعت اخر جلوم ظاهر شد .نمیدونی چقدر ناراحت شدم .خیلی تو ذوقم خورد فک میکردم الان میرم خونه خخخخخخخ 

خیلی دلم میخواست برگردم و کمی چرت بزنم ، زهی خیال باطل..


تو بهترین اتفاق زندگی می

و سپاسگزارم خدارو هزار هزار بار برای این اتفاق خوب