-
48
جمعه 8 فروردین 1393 21:08
یه زمانی (اواخرسال92) فکر میکردم چرا این همه کتاب خوندم راه کار بلدم ، جایی که لازمش دارم به دردم نمیخوره؟؟ خب تنها جوابی که داشتم این بود که یه چیزایی تو ضمیر ناخوداگاه حک شده که قابل تغییر نیست ... خوب این فقط تا حدی درستی ولی نه 100 % الان خیلی خوشحالم .وقتی داشتم به بزرگترین تصمیم این اواخرم (یعنی اتمام یه رابطه...
-
47
شنبه 24 اسفند 1392 16:44
بعضیا از رنگهای خاصی خوششون میاد و یا تعصب خاصی رو یه رنگ خاص دارند. به شخصه ادم متعصبی نیستم از همه رنگها هم خوشم میاد البته بستگی به نوع کالا داره مثلا عاشق صورتیم ولی شلوار صورتی واسه بیرون دوست ندارم یا از شال قرمز متنفرم اما عاشق وسایل دکوری و مجسمه و قلب تپل قرمز رنگم مثل کادوهای ولنتاین:) هر وقت کسی ازم میپرسه...
-
46
پنجشنبه 22 اسفند 1392 23:14
نمیدونم چرا قبل خواب کلی حرف دارم بیام اینجا بنویسم ولی وقتی اینجا میام همه چی یادم میره الان هیچی یادم نیس فقط برات ارزوی بهترینها رو دارم در سال 93 امیدوارم 93 پر از اتفاقای قشنگ واسه همه باشه حتی من :)
-
45
شنبه 10 اسفند 1392 00:01
چقدر دلم رنگـ میخواد رنگـ های شاد دل کوچکم تنوع میخواهد فصلی تازه برای شروع دوباره
-
44
چهارشنبه 7 اسفند 1392 23:56
میدونی.. یه جوریم .دلم یه مسافرت طولانی میخواد .برم یه جای باحال و اروم بی دغدغه بی استرس نه خوشحالم نه ناراحت خسته ام یادش بخیر بالافاصله بعد اتمام امتحانات ترم اخر کارشناسی رفتیم مشهد تقریبا حالم همین طوری بود واقعا تخلیه شدم از اون همه فشار روحی و ذهنی خیلی دوست دارم خودم برم یه مسافرت جاش و زمانش خودم تعیین کنم با...
-
43
جمعه 25 بهمن 1392 18:14
رفته بودم چند تا کتاب مرجع برای خواهر جان بگیرم .مابین کتابهای عمومی ، چشمم افتاد به کتاب " لطفا همسر خوبی باشید" ما که بالقوه همسر نمونه و یونیکی هستیم ولی خب عنوانش تحریکم کرد تا کتاب مذبور را ورقی بزنم :) اقای نویسنده که از قضا ناشر هم بود، تمام مطالب حول ازدواج و همسر داری و.. در یک جا گرداوری کرده بود...
-
42
جمعه 25 بهمن 1392 17:05
دیکته شب امروز ما باید همواره شاد باشیم. زندگی امروز جریان دارد، پس زندگی کن . شاید زندگی ان جشنی نباشد که ارزویش را داشتی، اما حالا که به ان دعوت شدی تا میتوانی زیبا برقص. چارلی چاپلین
-
41
جمعه 18 بهمن 1392 22:16
وقتی تصمیم به کاری بگیرم همیشه برعکسشو انجام میدم الان یکی رو مخمه میخوام اصلا بهش فک نمکنم برعکس شده از صبح علی الطلوع جلو چشممه تا موقعی که روزم تموم بشه و بخوابم . چرا اخه ؟ اوففففففففف خودمم خسته شدم :))
-
40
جمعه 18 بهمن 1392 21:38
دلم میخواد برم یه جایی مثل لب دریا یا کوه ، کسی نباشه راحت فریاد بزنم هرچی تو دلمه بریزم بیرون .جیغ داد و فریاد ، ولی چه میشه کرد امیزاد تا کره ماه هم رفته جای خلوت گیر نمیاد
-
39
یکشنبه 13 بهمن 1392 19:55
قبلن ها پیامکی، از دوستان پرسیده بودم که بارزترین اخلاقمو بگن .ولی عموما با تعارف و اغراق رو به رو میشدم .الان که داشتم وبگردی میکردم تو وبلاگ لرمانتف دیدم یه همچین پستی گذاشته و این درخواست نوشته برای دوستاش ؛ " اگه بخوای از اخلاق هام یکی رو واسه خودت برداری ، چی رو بر میداری ؟ " منم دیدم این جمله غیر...
-
38
یکشنبه 13 بهمن 1392 18:54
اومدم بگم خیلی دوستتون دارم. درکت میکنم میدونم چقدر برام زحمت کشیدی .خیلی هم ازت ممنونم ولی دلیل نمیشه همش با نیش و کنایه باهم حرف بزنی اخه مادر من. واقعا مرغ همسایه غازه!!! هیچ کدوم از خصوصیات و موفقیت های منو نمی بینی ، اون قوم عجوج و مجوجتو به رخ من میکشی این انصاف اخه . باید اعتراف کنم بابامو بیشتر از تو دوست دارم...
-
37
شنبه 12 بهمن 1392 18:18
میگم واسه خدایی که این همه قدرت داره ، ثروت داره، و در مقابل کهکشانها و این هم ستاره من مثل یک اتم کوچولو هستم، واسش خیلی راحته که خواسته مو براورده کنه دیگه من که چیز زیادی نمی خوام که به بزرگی یه منظومه باشه مثلا!! من الان فقط یه ماشین شاسی بلند خوشگل میخوام با یه لپ تاب touch screan . فرشته های عزیز رسیدگی کنید...
-
36
سهشنبه 8 بهمن 1392 18:58
دیگه راحت شدم... هیچ وقت فکر نمیکردم ارشد و کارشناسی پشت سر هم پیش بره .چقدر طولانی گذشت. از هرچی امتحان و درس سخته راحت شدم. حالا بعد این چیکار کنم؟ خدایا به داد این جماعت فقط کتاب خوان، برس که غیر این ،کار دیگه ای بلد نیستیم:) دقت کردی این روزا هوا چقدر خوبه مثل بهار می مونه و گهگاهی نم نم بارون میزنه چقدر من بارون...
-
35
جمعه 20 دی 1392 21:06
یه مدت بود غروب به بعد خیلی دلم میگرفت درحد خفگی. و الان چند روزه برعکس این موقع ها ، سرخوشم:) به لطف اهنگهای شاد هفت ترانه ، شادترم شدم . مرسی هفت ترانه که گاهی اوقات از دستت در میره یه اهنگ شاد هم میذاری
-
34
چهارشنبه 18 دی 1392 18:47
بعضیا مثل یه نسیم خوش می مونن. اروم میان و از کنارت رد میشن، درست وقتی داری به حسی که بوجود امده فک میکنی ، مثل طوفان میان وهمه چی با خودشون میبرن،هر چی خاطره و حرف بود تند و سریع. « قصه ما به سر رسید عشقه به هیچ جا نرسید » یاد اس ام اسی افتادم که میگه؛ ایرانی ها تو دعواهاشون همیشه واسه خودشون متاسفن. الان منم واسه...